تعدد همسران پيامبر در فاصله سال اول تا هفتم هجري، يعني از 54 تا 61 سالگي آن حضرت صورت پذيرفته است.
. نگاهي کوتاه به تاريخ و ترتيب آنها روشن ميسازد که اصولا اين ازدواجها بر اساس مصالح و به دليل ايفاي مسؤوليتهاي همه جانبه نبوت صورت گرفته است; زيرا اگر جز اين بود، چگونه پس از ازدواج با عايشه که تنها همسر باکره وي بود و از جمال و زيبايي نيز بهره وافي داشت، با زن سالخوردهاي چون زينب بنت خزيمه ازدواج ميکند که تنها سه ماه بعد از ازدواج از جهان رخت برميبندد يا پس از آن ام سلمه را به همسري برميگزيند که خود او در پاسخ خواستگاري پيامبر، بزرگي سن، داشتن چهار فرزند يتيم و... را موجب عدم شايستگي خود براي همسري دانسته، عذر خواهي ميکند; اما پيامبر اين امور را مانع نميداند و او را به همسري برگزيده، همانند عايشه نزد او اقامت ميگزيند.
. سخنان پيامبر در ارزشيابي همسران، روش مناسبي براي يافتن ديدگاه پيامبر در اين ازدواجها است; عايشه خود ميگويد: پيامبر به گونه اي به خديجه عشق ميورزيد و دوستان وي را چنان محترم ميداشت که موجب شگفتي ميشد[1] و گاه گوسفندي ذبح نموده، گوشت آن را بين دوستان خديجه تقسيم ميکرد. بدين روي، در برابر هيچ زني همانند خديجه حسادت نميورزيدم; زيرا پيامبر هماره ياد او را گرامي ميداشت. يک روز به پيامبر گفتم: خداوند در عوض آن پيرهزن گندمگون غير باکره، بهتر از او را نصيب تو ساخته است! پيامبر به سختي برآشفت و در پاسخ فرمود: قسم به خدا! هرگز بهتر از خديجه نصيبم نشده است; زيرا او به هنگام کفر مردمان به من ايمان آورد و آن گاه که همگان مرا تکذيب کردند، مرا تصديق کرد و آن گاه که همگان محرومم کردند، به ياريام برخاست. خداوند از او فرزنداني به من عطا فرمود که از زنان ديگر نصيبم نساخته است.[2] .
همان طور که ملاحظه ميکنيد، پيامبر ملاکهاي عايشه مبني بر جواني، زيبايي و بکارت را رد کرده، سبقتخديجه در ايمان، ايثار، ياري و افتخار مادري فرزندانش را به عنوان ملاکهاي برتري خديجه ارزشيابي ميکند.
. بر اساس آيه شريفه 52 سوره احزاب، نياز به اين گونه ازدواجهاي سياسي و مصلحتي در سال هفتم هجري به پايان رسيد و در سه سال پاياني عمر آن حضرت، جايگزيني همسران گذشته يا ازدواج جديد با هر زني، اگر چه مورد پسند پيامبر قرار ميگرفت، از سوي خداوند ممنوع گرديد.
. مرداني که به بهرهمندي از زنان ميانديشند، تلاش ميکنند با تهيه لباس و توسعه آسايش و هزينه کردن اموال، دل آنان را به دست آورند، اما بر اساس آيه شريفه 28 سوره احزاب، پيامبر در سال نهم هجري که گسترش اسلام، وضع اقتصادي مسلمانان را بهبود بخشيده بود، وقتي همسرانش از او لباس و وسايل بهتر طلب کردند، يک ماه از همه آنها کناره گرفت و پس از گذشتيک ماه، به دستور خداوند، آنها را مخير ساخت تا ميان آسايش و رفاه دنيا و زندگي با پيامبر، يکي را برگزينند. آنان که از درخواستهاي مادي خود پشيمان شده بودند، زندگي با پيامبر را برگزيدند.
. بدون شک در جامعه آن روز عربستان که به صورت قبيلهاي اداره ميشد و تنها پيوندهاي نسبي و سببي عامل حمايت قبايل از اشخاص ميگرديد، بسياري از ازدواج هاي پيامبر براي جلب حمايت اقوام و قبايل مختلف بوده است. در اين راستا توجه به اين نکته مهم است که حتي دو تن از همسران پيامبر نيز از يک قبيله نبوده اند!
به راستي آيا عقد کردن دختر نوجواني چون عايشه در سن 7 يا 17 سالگي که عروسي با وي ساليان بعد صورت پذيرفت، ميتواند علت غير سياسي داشته باشد؟
آيا ازدواج با حفصه، که به گفته اهل سنت براي تکريم عمر که به شدت بر اثر بيوگي دخترش آزرده خاطر شده بود، جز در سايه جلب قلوب و محبت او و قوم و قبيلهاش صورت پذيرفته است؟
آيا ازدواج با صفيه و جويريه، دختر سر کرده يهوديان شکست خورده بني نضير و بني مصطلق که از کنيزان بودند، جز براي التيام آثار رواني جنگ ميان يهوديان و مسلمانان بود؟ آيا اين پيوندها را که رويکرد مشتاقانه صدها تن از يهوديان به اسلام را رقم زد و مسلمانان را بر آن داشت که بستگان در بند جويريه را خويشاوندان رسول خدا دانسته، آزاد سازند، ميتوان به انگيزهه اي پنداري و غيرواقعي ديگري نسبت داد؟
آيا ميتوان گفت ازدواج پيامبر با ام حبيبه دختر ابوسفيان که اصلا در مدينه حضور نداشت، بلکه در حبشه بود و به دليل ارتداد و مرگ همسرش دچار ضربه شديد روحي شده بود، جز براي تسکين آلام روحي او از يک سو و حفظ يک زن مؤمنه و مهاجره در برابر احتمال بازگشتبه خانواده مشرک خويش از سوي ديگر و برقراري پيوند سببي با سرکرده مشرکان مکه، براي کاستن دشمني آنان از سوي سوم، انگيزه ديگري داشته است؟
آيا پذيرش همسري ميمونه که خود را به پيامبر بخشيد، در شرايطي که پيامبر پس از صلح حديبيه، براي انجام مناسک حجبه مکه رفته بود و مکه در التهاب اين حضور قرار داشت و درخواست پيامبر براي برگزاري جشن و دادن وليمه ازدواج که با کمال تاسف توسط سران شرک پذيرفته نشد، نشانه روشني بر آن نيست که در اين ازدواج، جلب قلوب مکيان به اسلام و مسلمين مد نظر بوده است؟
آيا ميتوان پذيرفت ازدواج پيامبر با دختر عمه خودش زينب دختر جحش که قبل از آن همسر زيد غلام آزادشده پيامبر بود و در تلقي جامعه جاهلي آن دوران بسيار ناپسند و مخالف شان آن حضرت بود و حرف و سخناني را نيز عليه پيامبر برانگيخت، به دليل زيبايي او بوده است؟ آيا پبامبر قبلا دختر عمه خودش را نديده بود؟ مگر پبامبر خود، زيد را به خواستگاري او نفرستاده بود؟ مگر پذيرش همسري زيد از سوي زينب، به اشارت و فرمان آن حضرت نبود؟ آيا پبامبر نميتوانست قبل از آن پيوند و جدايي، خود به خواستگاري بشتابد؟ به راستي آيا ميتوان قبول کرد به جان خريدن آن همه نيش و کنايه جز براي انجام فرمان خداوند و در هم شکستن سنت غلط و جاافتاده عرب جاهلي صورت پذيرفت؟
. افزون بر موارد پيشين، مؤيد ديگر آن است که تعدد همسران، نه تنها موجب آسايش و رفاه پيامبر نبود; بلکه برابر آيات نخستين سوره تحريم، برخي از همسرانش، با گفتار و کردار خود، موجبات آزردگي خاطر و رنجش آن حضرت را فراهم ميساختند و پيامبر گر چه گاه از تصميم خود مبني بر طلاقشان، سخن به ميان ميآورد ولي به مقتضاي دلايل و مصالح پيشگفته، صبوري پيشه ساخته، از آنها جدايي برنگزيد
[1] مستدرک حاکم، ج 1، ص 16.
[2] صحيح بخاري، ج 4، ص 230